Duration 18:57

پخش یکی از کمیاب‌ترین قسمت‌های مجموعه کارتونی «ماجراهای مارکوپولو» محصول 1979 - دوبله شده به فارسی España

523 watched
0
19
Published 2 Oct 2023

مارکو پولو (Marco Polo) تاجر و جهانگرد ایتالیایی بود که در قرن سیزدهم میلادی می‌زیست. او شرحِ سفرهایش از اروپا به خاور دور را در کتابی به نام "سفرهای مارکوپولو" ثبت کرده‌است. این کتاب با عنوانِ "شگفتی‌های جهان" یا "توصیفی بر جهان" (Livres des merveilles du monde) نیز شناخته می‌شود. این سفرنامه در شناساندن آسیای مرکزی، چین و سایر شهرها و کشورهای آسیایی به اروپائیان نقش کلیدی داشته است. زمان و مکان دقیق بدنیا آمدن مارکوپولو نامشخص است و بیشتر نظراتِ امروزی بر پایه‌ی حدس و گمان قرار گرفته است. بر اساس تحقیقاتِ انجام‌شده، تاریخ تولد احتمالی مارکوپولو در پانزدهم سپتامبر سال 1254 میلادی (مطابق با 24 شهریورماه سال 633 شمسی) و زادگاه او را در جمهوری ونیز و در خودِ شهرِ "ونیز" اعلام نموده‌اند. پدر مارکو، نیکولو (نیکولاس) پولو (Niccolò Polo) تاجری بود که اغلب با منطقه‌ی خاورمیانه در تجارت بود و از این راه به اعتبار و ثروت زیادی رسیده بود. پیش از تولد مارکو، نیکولو و برادرش مافِئو (مافیاس) مجدداً به سفر تجاری رفته و از بیشتر منطقه‌های قاره‌ی آسیا گذر کرده بودند. این‌دو با قوبلای‌خان (Kublai Khan)، سرسلسله‌ی یوآن (Yuan) که از انشعابات امپراتوری مغول بود، نیز دیدار داشتند. قوبلای‌خان ششمین امپراتور مغول پس از ظهور چنگیزخان بود که 33 سال پس از وی به قدرت رسید. در سالهای پایانی غیبتِ پدرِ مارکو، همسر نیکولو (مادر مارکو) از دنیا رفت و او پیش عمه و عموی دیگرش بزرگ شد. در این مدت مارکو به خوبی آموزش دید و راه و رسم تجارت، استفاده از پول خارجی، ارزیابی شرایط و چگونگی نگهداری و در دست‌گیری کشتی‌های باری را فرا گرفت. پدر و عموی مارکو بالاخره در سال ۱۲۶۹ میلادی به ونیز بازگشتند و برای نخستین بار با مارکوی پانزده‌ساله روبرو شدند. در سال ۱۲۷۱ میلادی پدر و عموی مارکو مجدداً قصدِ سفر تجاری دیگری کردند و این مرتبه مارکو نیز به ‌همراه آنها رهسپار سفر به آسیا شد. او مجموعه‌ای از رویدادها را تجربه کرد که شرح آنها در سفرنامه‌اش نوشته شده‌است. این سه نفر پس از طی نزدیک به بیست و چهار هزار کیلومتر در سال ۱۲۹۵ و پس از گذشت حدود ۲۴ سال، درحالی که مقدار زیادی پول و گنجینه همراه خود داشتند به ونیز بازگشتند. هنگامی که مارکوپولو به ایتالیا بازگشت مردی دنیا دیده و چهل و یک ساله بود. در آن سال‌ها ونیز درگیر جنگ با جمهوری جِنوا شده بود. مارکوپولو احتمالاً بعنوان فرمانده‌ی یک کشتی جنگی در نبرد شرکت جست اما کشتی او در نزدیکی جزیره‌ی کورچولا با نیروی دشمن درگیر شده و شکست خورد و خودش به اسارت در آمد. مارکوپولو چهارسال در زندان نیروهای جِنوا بود و چندماه از این مدت را با نویسنده‌ی داستان‌های عاشقانه‌ای بنام راستیچلو دا پیزا (Rustichello da Pisa) هم‌سلولی بود. او در این چندماه شرح سفرش را با جزئیات برای هم‌سلولی‌ِ رمان‌نویسش می‌داد و او یادداشت‌برداری می‌کرد. پس از آزادی از زندان در سال 1299 میلادی، این دو با کمک همدیگر این دست‌نوشته‌ها را در قالب کتاب "سفرهای مارکوپولو" منتشر نمودند. مارکوپولو پس از آزادی از زندان به ونیز بازگشت. در آنجا، پدر و عمویش بواسطه ثروت زیادی که در سفر بدست آورده بودند یک خانه‌ی بزرگ در بخش مرکزی شهری به نام کنترادا سن جیوانی کریسوستومو برای خود فراهم کرده بودند. کار تجاری این سه نفر ادامه یافت و بسیار رونق گرفت و در نتیجه مارکوپولو خیلی زود به یک تاجر ثروتمند بدل شد. پس از آن مارکو و عمویش مافِئو شرکت تجاری بزرگی تشکیل دادند و کاروان‌های تجاری دیگری را عازم سفر به جاده ابریشم و آسیا کردند، اما خودشان هرگز ونیز را ترک ننمودند. پدر مارکو (نیکولو پولو) پیش از سال 1300 میلادی درگذشت. مارکو در چهل و شش سالگی با دوناتا بدوئِر (Donata Badoèr ) که دختر یک تاجر موفق بود، ازدواج کرد و صاحب سه فرزندِ دختر شد. مارکو فراز و فرودهای دیگری را نیز از سرگذراند که غالباً در رابطه با پرداخت مالیات مال‌التجاره‌اش به والی ونیز و کلیسا بود. در سال ۱۳۲۳ میلادی، مارکوپولو را به‌دلیل بیماری بستری کردند. زمانی که در بستر مرگ افتاده بود، کشیشی که در کنار بالینش حضور داشت به او اصرار ورزید که برای نجات روحش، حداقل قسمتی از مطالب سفرنامه‌اش را تکذیب کند اما مارکو پاسخ داد که من حتی نصف آنچه را که دیده‌ام در سفرنامه‌ ننوشته‌ام. با وجود تلاش پزشکان برای درمانش، مارکوپولو در نهم ژانویه سال ۱۳۲۴ میلادی (بیستم دیماه سال 639 شمسی) در هفتاد سالگی از دنیا رفت. خانواده‌ی پولو از یک کشیش سن پروکولو به نام جیوانی جوستینیانی درخواست کردند که وصیت‌نامه و درخواست‌های پس از مرگ مارکو را قانونی کند. طبق قانون آن دوران، بخشی از دارایی مارکوپولو به کلیسا می‌رسید. مارکو این مطلب را پذیرفته بود و خواسته بود که علاوه بر آن در آینده هم مقداری پول به کلیسای سن لورنزو، جایی که قرار است او در آن به خاک سپرده شود، پرداخت شود. همچنین او برده‌ای از قوم تاتار را که از آسیا با خود به ونیز آورده بود، آزاد کرد. در سفرنامه‌ی مارکوپولو، صفحات بسیار کمی به کشور ایران اختصاص دارد، اما همین توصیف‌های کوتاهش از ایران، نکات بسیاری از حیات اجتماعی آن زمان میهن عزیزمان را روشن می‌کند. شهر "تبریز" نخستین شهر بزرگ ایران است که مارکوپولو طی سفرش از آن دیدن می‌کند. مارکو شهر تبریز را به نام کهن و رایج آن روزگارش یعنی «توریژ» می‌خواند. او این شهر را ناحیه‌ای از عراقِ عجم می‌پندارد که دارای قلاع بزرگ و مرکز تجارت و هنر در منطقه است. همچنین یادآور می‌شود که «شهر موقعیتی عالی دارد» و کالاهای تجارتی بسیاری از «هندوستان، بغداد، موصل، هرمز» و دیگر نواحی به آنجا وارد می‌شود. در بند سی و یکم سفرنامه، او شرح می‌دهد که تصادفاً به قلعه‌ای برمی‌خورد که به «قلعه‌ی آتش‌پرستان» معروف بوده ‌است... برای تماشای تمام قسمت‌های سریال و تکمیل این شرح لطفاً عضو کانال زیر در تلگرام شوید: https://t.me/AChannelForKids

Category

Show more

Comments - 10